پیش زمینه
پس از بازتکثیر «فعالیت سایت دیدگاه» (31 خرداد 1396) در صفحه فیسبوک، چند «کامنت» به آن اضافه شد. دوستی می پرسد « راستش آخرش هم نفهمیدم دلیل «مرحوم» خواندن مسعود رجوی چه بود؟!!!!» و….
پیش از آغاز می خواهم از هواداران سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران برای سطوری که در پایین می آید پوزش بخواهم. نمی خواستم خاطر آنها را آزرده کنم، اما متاسفانه هرچه با خودم کلنجار رفتم، نتوانستم خودم را راضی کنم که یا سکوت کرده و یا با لحنی متفاوت منظورم را بنویسم. سعی بر این دارم که کوتاه بنویسم و لُپ مطلب را به روشنی ادا کنم.
و اما… «مرحوم»
مرحوم در محاوره و رسوم معمولی زندگی، یعنی «خدا بیامرز»؛ و یا، روح و روانش شاد و از این حرفها.
به نظر من در اینجا، صحبت بر سر «خدا بیامرز» بودن و شدن مسعود رجوی نیست. پیش از این بارها نوشته بودم که بود و نبود مسعود رجوی آنقدر مهم نیست که راه و رسم او. اگر مسعود زنده باشد، سازمان و هوادارانش شاد و خرسندند، اما اگر نباشد، آب از آب تشکیلات تکان نمی خورد چرا که سازمان مجاهدین خلق ایران آنطور که قرار است باشد، شده است. تکرار می کنم، آنطور که قرار است باشد، شده است.
اما منظورم از اینهمه صغری و کبری چیدن ها چیست؟ ساده می نویسم تا بتوانم منظورم را به روشنی بیان کنم.
«مرحوم رجوی» یعنی آن راه و رسم قبلی «مُرد». یعنی بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران «مُرد». یعنی مبارزه با امپریالیسم برای این برهه از زمان (استراتژی دراز مدت) «مُرد». یعنی «نه» به صهیونیسم «مُرد». یعنی «نوستالژی» مُرد، حتی اگر مسعود رجوی زنده باشد. «مرحوم رجوی» یعنی سازمان پوست انداخته و وارد یک فاز نو از فعالیت سیاسی شده است، که شاید مورد قبول بسیاری نباشد. «مرحوم رجوی» یعنی آنچه من و شما از مجاهدین می دانیم و می شناسیم «مُرد». می توان سوال کرد که آیا مجاهدین، ققنوس وار از خاکستر «مرحوم رجوی»، بازتولد شده است؟ پساخم ساده است. آری، اما این «ققنوس» آن «ققنوس» نیست. مجاهدین امروز، دیگر آن مجاهدین دیروز نیستند.
ساده تر بنویسم، اگر کسی هنوز بر این باور است که مجاهدین خلق ایران قرار است اسلحه برداشته و علیه هجوم نظامی آمریکا به ایران، سنگر بگیرند، و آنطور که در اوائل حمله نیروهای صدام به ایران، علیه متجاوز جبهه گرفتند، آرایش جنگی بگیرند، یا معنای «مرحوم» را نفهمیده اند، و یا نمی خواهند به این واقعیت اذعان کنند که آن «ممه را لولو بُرد»، خدایش بیامرزدش.
در نتیجه؟…
در نتیجه هیچ چی! هرکس با خط و راه و رسم جدید مجاهدین موافق است از آنها حمایت کند، و هرکس موافق نیست، از سازمان و راه و روشی حمایت کند که به اندیشه و باورهای اصولی او نزدیکتر است.
و جنابعالی؟…
من، با این راه و رسم و اینگونه «ققنوس شدن» مخالفم، پس حمایت نمی کنم. برای 40 سال مبارزه آنها احترام قائلم، اما با سیاست کنونی آنها به شدت مخالفم. من هنوز به آن راه و رسمی باور دارم که امیرپرویز پویان و حنیف نژاد به من آموخته اند. نه فدایی بوده ام و نه مجاهد، اما به آن فدایی و مجاهدی عشق می ورزم که همیشه مرز بین «استثمار شونده» و «استثمار کننده» را حفظ می کرد. راه و رسمی که آنها از مصدق به ارث برده و برای ایران و وطن و آزادی و استقلال و به بیگانه «نه گفتن»، جان فدا کرده اند. علیه استثمارگر، و در دفاع از استثمار شونده سینه سپر کرده و «فدایی» و «مجاهد» خلق آمدند و «مجاهد» و «فدایی» خلق رفتند. بارها نوشته ام که کسی نیستم، پرچم دار و سخنگوی مبارزان (جانباخته و یا زنده) نیستم، اما به عنوان یک ایرانی در تبعید، به مجاهدین پیش از «مرحوم» شدن رجوی احترام می گذاشتم. کج فهمی نشود. نه شعار مرگ بر امپریالیسم و مرگ بر صهیونیسم سر می دهم و نه می خوانم چو ایران نباشد تن من مباد. اما پس از «مرحوم رجوی» خیلی چیزها، و خیلی شعار ها «مُرد»، و زوزه شعالانی چون بولتون و جولیانی جایگزینش شد. گویی سخنگوی شورای ملی مقاومت «مُرد» تا نئوفاشیسم بتواند سخنگوی این نهاد سرنگونی طلب بشود.
حرفهای مریم رجوی؟….
سخنان ایشان را که در حضور تعدادی شخصیت راست و جنگ طلب و مرتجع ادا شد را در پایان می آورم. با بسیاری از جمله بندی ها موافقم.
خانم رجوی در این جمع سیاستمدار به غایت «راست»، که برخی از آنها علنا از نئوفاشیسم حمایت کرده و «پیام آوران» نئوفاشیسم جنگ طلب هستند، بر سه نکته بسیار مهم اشاره می کنند.
- «مماشات» و «مهار» جمهوری اسلامی بازدهی نخواهد داشت،
- «قیامهای کمین کرده در دل جامعه ایران»،
- « هم چنان که بارها گفتهام ما نه پول میخواهیم؛ نه سلاح. حرف ما این است که مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه، مشروع، حق و ضروری است.
ما از شما میخواهیم «مقاومت در مقابل ستم» را بهرسمیت بشناسید. »
پس مشکل بر سر چیست؟…
توجه خواننده این سطور را به «نگاه مسعود» معطوف می دارم. به معنا و مفهوم آزادیخواه. به اینکه هر عنصری را باید با اضداد آزادی شناخت، از «نوع رابطه ای که با اضداد آزادی تنظیم می کند».
آن دوران که سایت دیدگاه فعال بود و سعی داشت تا صدای تبعیدیان، و فرزندان خلق در اشرف و لیبرتی و کردستان را به گوش دیگران برساند، عزیزانی از سازمان مجاهدین با من تماس می گرفتند و گلایه می کردند که چرا اجازه می دهی سایت دیدگاه و این پلاتفورم در اختیار «مزدوران» قرار بگیرد. با این منطق که «آزادی بیان» باید محترم شمرده شود، مخالفت کرده و می گفتند حتی یک ذره از پیام دشمن نباید از صدای یک رسانه ملی و سرنگونی طلب پخش شود.
به امروز بنگریم که صدای نئوفاشیسم و جنگ افروزان و مرتجعین از پلاتفورمی بلند می شود که در آرمانش می گوید «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما».
می دانم که در دنیای پیچیده سیاست، کودکی بیش نیستم، و همه چیز را درست درک نمی کنم. اما در همین عالم کودکانه که نه دیپلماسی می فهمم و نه انقلابی گری، می دانم که جای این اراذل در کنار «مجاهد خلق» نیست، و نباید باشد، حتی اگر حضور جان بولتون پروسه سرنگونی را تسریع کند، و حتی اگر بولتون وعده دهد «قبل از سال ۲۰۱۹، ما که اینجا هستیم در تهران جشن خواهیم گرفت.»
قوانین سیاست و دیپلماسی را نیاموخته ام، اما می دانم و مطمئن هستم که روزی نه چندان دور، این حضرات «گرانقدر» و «شریف»، فرش را از زیر پای مجاهدین کشیده و اگر لازم باشد، دوباره، بر سر فرزندان خلق بمب می ریزند و دوباره، آنها را به زندان می اندازند تا «سیّد های خندان» را خرسند کنند.
نه به مجاهدین، آری به خمینی؟…
این جمله دیگر بی معنی است. این منطق تنها به شرطی درست است که مجاهدین همان حرفی را بزنند که طی 40 و 50 سال پیش می زده اند؛ و در برابر «پوپولیسم» استثمارگر مرزبندی روشن و عریان داشته اند.
پس مجاهدین همان خمینی هستند؟….
مجاهدین پس از فاز «مرحوم رجوی»، دیگر آن مجاهدین نیستند. من نمی دانم با این رسم و روش، راهشان به کجا ختم می شود. شاید هم می دانم اما می خواهم خود را گول زده و تمام حرف را نزنم.
با مثالی منظورم را می نویسم. آقای رضا پهلوی همسخنی با خمینی ندارد، سرنگونی طلب است، خواهان آزادی برای ایران و ایرانی است. بسیاری در داخل ایران با ایشان موافقند، اما من با راه و روش ایشان مخالفم. مجاهدین، با راه و روشی که در پیش گرفته اند، ممکن است موفق شوند؛ ممکن است به قدرت برسند؛ ممکن است نظام جمهوری اسلامی را با کمک بیگانه ساقط کنند؛ اما نه این «سرنگونی» مورد پسند من است، نه آن «آزادی» که به بهای ویرانی ایران باشد.
صحبت بر سر مسلمان بودن مجاهدین نیست. صحبت بر سر رفتار و کردار دیپلماتیک نیست. هر نیروی جدی و فعال باید به یک سری مراودات دیپلماتیک ورود کند. خانم رجوی باید به جهان بگوید که «ما نه پول میخواهیم؛ نه سلاح. حرف ما این است که مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه، مشروع، حق و ضروری است.» اما بلافاصله هم باید بگوید با ورود هر بیگانه مسلح به ایران مخالف و علیه آن عمل می کند. خانم رجوی از مماشات سخن گفتند، اما حمله نظامی را محکوم نکردند. شاید بتوان گفت که این مخالفت در بطن سخنان، مستتر بود. اما از «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» انتظار داشتم وقتی که مبحث به «حمله نظامی بیگانه به خاک وطن» می رسد، تعارفات دیپلماتیک، و محضورات دیگر را کنار گذاشته و به جنگ ویرانگر، رک و مشخص و عریان بگوید «نه». به حمله نظامی بیگانه بگوید «نه». ایشان درست می گویند که « ما نه پول میخواهیم؛ نه سلاح. حرف ما این است که مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه، مشروع، حق و ضروری است»، اما این پیام درست و دقیق، زمانی به دل می نشیند که افسران ارشد آمریکا، و جنگ طلبان نئوفاشیست و مرتجعین ساواکی عربستان برایش دست نزنند.
اگر در سایت دیدگاه دشمن نباید رخنه کند و مطلبش منتشر شود، بدون شک، در پلاتفورم مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران، شغالان نباید در لباس میش نفوذ پیدا کرده و خط خود را تبلیغ کنند.
به سلامت….
برای مسعود و مریم رجوی سلامت و عمری هزار ساله آرزو دارم، و امیدوارم که تحلیل من از «مرحوم رجوی» اشتباه باشد. اما حضور مکرر نئوفاشیسم و ارتجاع منطقه ای در پلاتفورم مجاهدین مرا شدیدا آزار می دهد. زمان آن رسیده که با خود و این یاران تعیین تکلیف کنم. ساده می گویم «مرحوم رجوی» نقطه پایان بر یک رابطه بین شورای ملی مقاومت و بسیاری از سرنگونی طلبان شده است، و متاسفانه مجاهدین متوجه این جدایی نیستند، و یا به آن اهمیت نمی دهند.
علی ناظر
19 تیر 1396
یادآوری یک موضعگیری
پیش از پرداختن به دلیل استفاده واژه «مرحوم»، ترجیح می دهم نخست به متن سخنرانی خانم مریم رجوی (10 تیر 1396 – پاریس) اشاره می کنم
حضار محترم!
هممیهنان عزیز در داخل و خارج کشور!
در برابر عشق شما بهآزادی سر تعظیم فرود میآورم و ادای احترام میکنم بهشخصیتهای گرانقدری که از ۵ قاره جهان برای همبستگی با ایران آزاد و آزادی ایران بهما پیوستهاند.
سال گذشته در این موقع، رژیم ولایت فقیه در حال موشکزدن بهلیبرتی برای کشتار مجاهدین بود. حالا انتقال پیروزمند آنها از زندان لیبرتی و پیشرویهای این مقاومت است که پیدرپی بهرژیم تهاجم میکند. از دیدار اعضا و مسئولان مجاهدین در آلبانی که هماکنون به گردهمایی ما پیوستهاند، همه شاد و سرفرازیم.
حضار محترم!
این گردهمآیی تحت تأثیر سه رویداد بزرگ است:
انتقال هزاران عضو مجاهدین بهخارج عراق، که طرح خامنهای برای انهدام جنبش مقاومت را بهشکست کشاند.
شکست سیاست مماشات آمریکا و اروپا با رژیم و شکست خامنهای در انتخابات فرمایشی؛ یعنی شکست تمامیت رژیم ولایت فقیه.
نمایش انتخابات، شکست تمامیت رژیم
در نمایش انتخابات، خامنهای میخواست با خیزشهای اجتماعی مقابله کند و میخواست تنشهای درون حکومت را مهار کند، به همین دلیل، آخوند رئیسی عضو هیات مرگ در قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ را به صحنه آورد. اما آمادگی اجتماعی برای قیام، او را شکست داد. این آمادگی، مشخصاً با کارزار نیروها و هواداران مقاومت درباره قتل عام و افشای رئیسی جلاد و تحریم انتخابات قلابی، علیه تمامیت رژیم، فعال شد. در رسانههای حکومتی صدها مقاله و مصاحبه برای توجیه قتل عام منتشر شد و حکم خمینی برای قتل عام را رسانههای رژیم پس از ۲۹ سال منتشر کردند.
نمایندگان ولی فقیه میگفتند مجاهدین در کشور ظاهر شدهاند و مقامهای اطلاعاتی و امنیتی پیدرپی از دستگیری مجاهدینی دم میزدند که در صدد برهمزدن انتخابات بودهاند. در آخرین روزها، خامنهای با دیدن اوضاع ملتهب جامعه مجبور شد، از طرح خود عقبنشینی کند. چون میترسید که قیامهایی مانند سال ۸۸ تکرار شود.
بهصحنهآوردن این دژخیم، یعنی بنبست خامنهای. این هم که روحانی بهدور دوم ریاست خود رسیده، این بنبست را تغییر نمیدهد. روحانی بهرغم دعوای شدید قدرت با جناح رقیب، شریک دزد است و دشمن قافله.
آخوندها با مهندسی و آمارسازی ادعا کردند که هفتاد و چند درصد مردم ایران بهقاتلان خودشان رأی دادهاند؛ اما یک ماه بعد، خبرگان ارتجاع در بیانیه رسمی اعلام کرد: در اسلام آخوندها «رأی و خواست و نظر مردم» هیچ اهمیتی ندارد.
آخوندها میخواستند با این انتخابات، اوضاع رژیمشان را بهتر کنند اما آن را شقه و بیثبات کردند؛ حالا برای برکناری روحانی خط و نشان میکشند. میخواستند با ناسزا گفتن به مجاهدین، روی کار آوردن یک جلاد را زمینهسازی کنند. اما هم شکست خوردند و هم نشان دادند که چقدر از مجاهدین و مقاومت ایران میترسند.
پس به آخوندهای حاکم میگوییم: هرچه میخواهید بر سرو روی خود بکوبید، هرچه میخواهید در جمعهبازارهای خود علیه جنبش ما یاوه بگویید و یاوه ببافید، ولی بدانید همان کسانی که سالهاست میگویید نابود شدهاند، حاضرند و سراغتان آمدهاند.
همان کسانی که به دار آویختید و مزارهایشان را پنهان کردید، در وجود نسلی از جوانان عاصی برخاستهاند و با جنبش دادخواهی رژیمتان را محاصره کردهاند و طنابهایی که بر گردن جوانان ایران انداختید، حلقة آتشیست که گریبان شما را رها نخواهد کرد.
سه حقیقت اساسی
آفتاب تغییر بر ایران تابیده است. رژیم حاکم، بیش از همیشه آشفته و ناتوان است. جامعه ایران لبریز نارضایتی است و جامعه بینالمللی سرانجام به این واقعیت نزدیک شده که مماشات با رژیم ولایت فقیه خطاست.
همین اوضاع جوشان سه حقیقت اساسی را برای رسیدن به آزادی ایران و صلح و آرامش در منطقه بیان میکند:
اول: ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه.
دوم: در دسترس بودن سرنگونی این رژیم.
و سوم: وجود یک آلترناتیو دمکراتیک و مقاومت سازمانیافته، برای بهزیر کشیدن استبداد مذهبی.
یگانه راهحل، سرنگونی رژیم ولایت فقیه
اما معنی این کلمات چیست؟
نخست پاسخ بهاین سؤال است که با رژیمی که عامل اسارت ایران و ایرانی و نیروی جنگ و کشتار در منطقه است، چه باید کرد؟
آیا واقعا این رژیم اصلاحشدنی است؟ خیر، از ۳۸ سال عمر این رژیم، بیست سال آن را مدعیان اصلاحات بر سر کار بودهاند و جز خدمت به ولایتفقیه کاری نکردهاند.
آیا با امتیاز دادن، این رژیم تغییر رفتار میدهد؟ خیر، دولتهای آمریکا و اروپا در سه دهه گذشته این روشها را دهها بار آزمودهاند.
و آیا مهار این رژیم امکانپذیر است؟ خیر، این سیاست که اسمش را مهار گذاشتهاند، در عمل مانع یک سیاست قاطع علیه رژیم است.
نتیجه همان چیزی است که مقاومت ایران از آغاز بر آن تأکید کرده است. همان چیزی که امروز بسیاری در جهان بهآن رسیدهاند: راهحل، و یگانه راهحل، سرنگونی رژیم ولایت فقیه است.
بزرگترین تهدید رژیم: قیامهای کمین کرده در دل جامعه ایران
دومین حقیقت این است که سرنگونی رژیم ولایت فقیه، شدنی است و در دسترس است.
زیرا با نارضایتی گسترده اجتماعی محاصره شده است. بهتصریح سرکردة نیروی انتظامی، سال گذشته نزدیک به ۱۱ هزار تظاهرات و اجتماع اعتراضی در سراسر کشور برپا شده است.
نگاه کنید بهگورخوابها، نگاه کنید به جمعیت ده میلیونی بیکاران، به ۲۰ میلیون زاغه نشین و به ۳۰ درصد جمعیت کشور که گرسنه هستند، آخوندها توسط همینها محاصره شدهاند.
کاندیداهای دستچین شدة نمایش انتخابات، اقرار کردند که این یک حکومت ۴ درصدی است و ۹۶ درصد مردم از آن بیزارند.
بله، بزرگترین تهدید رژیم برخلاف تبلیغاتش دشمن خارجی نیست؛ بلکه قیامهای کمین کرده در دل جامعه ایران است.
واقعیت این است که سرنگونی رژیم ولایت فقیه، شدنی و در دسترس است. بهدلیل ناتوانیهای رژیم، از جمله:
ناتوانی در مهار فروپاشی اقتصادی و فجایع زیست محیطی و ناتوانی در تأمین ابتداییترین خواستهای مردم بهجان آمده، ناتوانی در دستیابی به بمب اتمی و حتی ناتوانی در یکدست کردن رژیم.
سرنگونی آخوندها دردسترس است. زیرا خود را در سه جنگ فرساینده در خاورمیانه گرفتار کردهاند و بههر صورتی که از آن بیرون بیایند بهموجودیت خود لطمه میزنند.
نیروی تغییر و جایگزین دمکراتیک
سومین حقیقت، وجود یک نیروی تغییر و جایگزین دمکراتیک است. قدرت این جایگزین در این است که شرایط بحرانی را بهسرنگونی رژیم بالغ میکند. در سال ۸۸ هسته اصلی قیامها را تشکیل داد و شعارها را از «رأی من کو» به مرگ بر اصل ولایت فقیه رسانید. و از مرداد سال گذشته با برافراشتن پرچم دادخواهی، کشتار زندانیان سیاسی در ۲۹ سال پیش را، به کانون سیاست امروز، منتقل کرده است و در نمایش انتخابات قلابی اخیر، شعار نه جلاد، نه شیاد را اجتماعی کرد. به طوریکه ولی فقیه ارتجاع فریاد میکشید که چرا جای شهید و جلاد عوض شده است.
بله، زمان رسوایی جلادان است؛ تا روزی که در پیشگاه ملت ایران از آنها حسابرسی شود.
اما این جایگزین بهچه نیرویی متکی است؟
متکی است بهیک جنبش سازمانیافته و متحد با هزاران عضو پیشتاز فداکار.
متکی است بهحمایت خالصانه ایرانیان در داخل و خارج کشور و رنج و تلاش اشرفنشانها.
متکی است به زندانیان سیاسی که در همین روزها از دل بندها و سلولها بهحمایت از گردهمآیی شما برخاستهاند.
متکی است بهزنان،کارگران، معلمان، متخصصان و جوانان ازخودگذشته. متکی است، بهعشق بیدریغ آنها و به حمایت مالی آنها که قرض میکنند، خانه و اموال خود را میفروشند تا این مقاومت، مستقل، برپا و استوار بماند.
با تلاش و خطرپذیری اعضای این مقاومت بود که ما توانستیم سایتهای اتمی پنهانی رژیم را افشا کنیم. در حالیکه هیچ دولتی در جهان، حتی نتوانسته بود از آن مطلع شود.
چرا این جایگزین قابل اعتماد و قابل تکیه است؟ چون همواره پای قولها و شعارهای خود ایستاده است. چون هیچ روزی به شب و هیچ شبی به صبح نرسید که برای آرمان آزادی بینبرد و تکاپو سر کرده باشد.
و چون ۱۲۰ هزار تن از اعضا وهوادارانش اعدام شدند، و از سی خرداد سال ۶۰، هدف سرکوبهای طاقتفرسا و یک جنگ روانی همهجانبه قرار گرفت؛ با اینهمه، کوهها تکان خوردند، اما مقاومت شما از جای خود تکان نخورد. و تکان نخواهد خورد تا خلیفه ارتجاع را ریشهکن کند.
در افسانههای ایران باستان، کاوه آهنگر به شجاعت و درفش برافراشتهاش شناخته میشود. وقتی همه جا را ظلم و ستم فرا گرفته بود، او خلقی را بهقیام و مقاومت برانگیخت.
آرش، جانش را در چله کمان گذاشت تا مرزهای ایران را استوار کرد و سیاوش از آتش گذشت و مظهر پاکی و بیگناهی شد.
حالا مقاومت ما کاوه و آرش و سیاوش را در خود زنده کرده است. آنقدر از آتش میگذرد، آن قدر جان بیتابش را بر چله کمان خواهدگذاشت، تا بندها در دماوند از هم بگسلد تا ایران رها شود. تا ایران گلستان آزادی و عدالت شود.
سرمایهیی بزرگ برای کسب آزادی
وقتی ملتی یک جایگزین سیاسی ارائه میکند، یعنی بهسرمایهیی بزرگ برای کسب آزادی رسیده است. ازاین رو در نبرد با هیولای ولایت فقیه، ملت ایران مباهات میکند که با مقاومت و رنج و خون بسیار یک بدیل دمکراتیک خلق کرده است. سرمایه و عامل هدایتکننده و تعیینکنندهیی که در زمان شاه وجود نداشت. والا خمینی، فرصت نمییافت انقلاب مردم ایران را بدزدد و آن را بر سر خود آنها و مردم تمام منطقه بکوبد و خراب کند.
اما مسعود در برابر خمینی و رژیم ولایت فقیه ایستاد و با شعار آزادی، جایگزین دمکراتیک و ارتش آزادی را بنا کرد. وقتی که خمینی همه چیز را بهکام فنا میکشید، او رو در روی فاشیسم دینی، نیروی جنگندة ترقیخواه و ضداستبدادی ایران را در شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی احیا و شکوفا کرد.
او جنبش ضد بنیادگرایی را در منطقه برپا کرد. و با ۵۰سال مجاهدت و ایستادگی و خطرپذیری، از اوین تا اشرف، نسلهای پیشتاز ایران را در نبرد آزادی رویینتن کرد.
رزمندگان آزادی که اکنون در اشرف۳ در آلبانی تجمع کردهاند، همه میدانند که معجزة پرواز آنها از میان آتش و خون در اشرف و لیبرتی، آن هم با ۲۹حمله از زمین و هوا به سادگی بهدست نیامده است. پایداری پرشکوه و به سلامت جستن پرندة آزادی از قفسی با دیوارهای سیمانی و در محاصرة نیروی قدس و ماموران اطلاعات آخوند ها فقط در سال آخر در لیبرتی، با بیش از ۷۰ بار نشستها، توجیهات و پیامهای مسعود، امکانپذیر شد. اگر اقدامات و رهنمودهایی که او از پنجسال پیش بعد از اولین حملة موشکی معین کرد، نبود، آمار شهیدان دهها برابر بیشتر بود.
آری این چنین بود که جایگزین دمکراتیک ماندگار و شکوفا شد. و این چنین بود که مقاومت ما، امید به پیروزی و امید به آزادی را شعلهورنگه داشت.
پاسخی شایسته بهمهمترین شکافهای سیاسی و اجتماعی ایران
اعتقاد خللناپذیر ما بهرأی مردم و انتخاب آزادانه مردم، باور ما بهاصل جدایی دین و دولت، تأکید ما بر مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی جامعه، دفاع ما از خودمختاری ملیتهای گوناگون ایران در چارچوب وحدت کشور و آمال دمکراتیک هموطنان ما برای ایران فردا، همه و همه بخش مهمی از قدرت جایگزین دمکراتیک است.
این جایگزین، پاسخی شایسته بهمهمترین شکافهای سیاسی و اجتماعی ایران است:
-پاسخ شکاف میان ملیتهای مختلف در ایران،
-پاسخ تفرقه و جدایی میان شیعه و سنی،
– و هم چنین پاسخ شکاف پرتنش میان ایران و کشورهای منطقه است.
میدانید که خواسته اصلی این جایگزین دمکراتیک، آزادی و دمکراسی در ایران است، اما این مقاومت با مخالفت پیگیر با سیاست صدور ارتجاع و تروریسم نیز شناخته میشود.
جنگ این رژیم از روز اول، با مردم ایران بوده و هست و تمام جنگهای خارجیاش سرپوش همین جنگ اصلی است. اما این جنگها نشانه قدرت این رژیم نیست، بلکه فقط این است که هیچ دولتی، مانع جنگافروزیهای این رژیم در منطقه نشده است.
همه دیدند که دو سال پیش، رژیم آخوندی از نیروهای مخالف سوری در سوریه شکست خورد. بهنحوی که اگر امدادهای هوایی خارجی نبود، بساطش را از آن کشور جمع کرده بودند.
امروز هم رژیم ولایت فقیه قدرت بسیج نیروی ایرانی برای اعزام بهسوریه را ندارد. این رژیم، اقتصاد ایران را بهخدمت جنگ در منطقه درآورده است.
پرچمدار صلح و آزادی، پرچمدار دفاع از ملت سوریه و پرچمدار یک ایران غیراتمی
در این ۳۸ سال، آخوندها ۸ سال را با عراق در جنگ بودند، ۶ سال را با ملت سوریه در جنگ بوده و هستند و بیش از دهسال برای ساختن بمب اتمی با جامعه بینالمللی درگیر بودهاند.
مقاومت ایران افتخار میکند که در هر سه مورد، در برابر استبداد مذهبی ایستاده است: و پرچمدار صلح و آزادی، پرچمدار دفاع از مردم سوریه و پرچمدار یک ایران غیراتمی است.
از نظر ما و مردم آزادیخواه ایران، قانون اساسی ولایت فقیه، نامشروع، بیاعتبار و باطل است. ملت ما خواهان یک قانون اساسی براساس آزادی، دمکراسی و برابری است.
زمان آن است که جامعه جهانی بهخواست مردم ایران توجه کند.
حرف ما مضمون خواستهای ستارخان سردار انقلاب مشروطیت و دکتر محمد مصدق پیشوای نهضت ملی ایران است.
هم چنان که بارها گفتهام ما نه پول میخواهیم؛ نه سلاح. حرف ما این است که مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه، مشروع، حق و ضروری است.
ما از شما میخواهیم «مقاومت در مقابل ستم» را بهرسمیت بشناسید. همان چیزی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و در اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه آمده است.
و همان چیزی که در بیانیه استقلال آمریکا آمده است: اینکه «وقتی حكومتی حافظ حقوق مردم نیست، مردم حق دارند آنرا بركنار سازند و بهجای آن حكومت مورد علاقه خود را بهوجود آورند».
آری، چنانکه مسعود گفته است: «نبرد و مقاومت برای آزادی حق مسلم مردم ایران در هر وضعیتی است».
و مقاومت ایران بر آن است تا حکومتی را که ملت ایران از آن بیزار است، ریشهکن کند.
راهحل بحران منطقه
ما از مواضع كنفرانس سران عربی، اسلامی و آمریكا در ریاض، علیه اقدامات تروریستی و بیثباتکننده رژیم ایران استقبال کردهایم. در عین حال تأکید میکنیم که راهحل بحران منطقه و مقابله با گروههایی مانند داعش در سرنگونی این رژیم، به دست مردم و مقاومت ایران است.
براین اساس به ملل متحد، اتحادیه اروپا و آمریكا و كشورهای منطقه میگوییم:
۱- مقاومت مردم ایران برای سرنگونی استبداد مذهبی را بهرسمیت بشناسید. این رژیم را از ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی طرد کنید و کرسیهای ایران را به مقاومت مردم ایران واگذار کنید.
۲- سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی بگذارید و آن را از سراسر منطقه اخراج کنید.
۳- خامنهای و سایر سران رژیم را بهخاطر نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت بهویژه قتلعام ۶۷ و بهخاطر جنایت جنگی در منطقه در مقابل عدالت قرار دهید.
عهد آخوندها بهسرآمده؛ زمان پیشروی است
هموطنان عزیز!
من بهقدرت عظیم شما تکیه دارم که برای آزادی و برابری بیتاب و بیقرارید. من به شما زنان و جوانان ایران امید دارم، به شما هموطنان کرد، بلوچ، عرب، آذری، ترکمن، لر و بختیاری.
در شما نیرویی هست که با مقاومت و اعتراضتان ولایت فقیه را درمانده کرده است.
و در شما قدرتی هست که قطعا میتواند استبداد مذهبی را سرنگون کند.
آری، دوران تهاجم و پیشروی است
عهد آخوندها بهسر آمده است، زمان هزار اشرف و ارتش آزادی است.
پس، ای فرزندان میهن بپاخیزید.
کانونهای رزم و مقاومت را برپا کنید.
برای آزادی و حاکمیت مردم به پیش به پیش به پیش!