Select Page

به گفته ی شاملوی بزرگ، “روزگار غریبی است نازنین”. بازار مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی و آخوندیسم، آن چنان به هم ریخته و آشفته شده است، که، معروف ترین حزب اللهی های سابق – که اینک هوا را پس یافته اند – و ناگهان دچار دگر اندیشی سیاسی شده، و خود را اپوزیسیون رژیم خود می دانند، به ارائه پروژه های سیاسی می پردازند. یکی از این حزب اللهی ها و چماقداران آتش به اختیار سابق، مهدی نصیری است که سال ها پس از انتصاب از سوی عظمای ولایت به مدیریت روزنامه کیهان، هم اکنون در موضع مخالفت با ولی نعمت – سابق؟ – خود برخاسته است. مهدی نصیری که پس از ترک روزنامه کیهان، با ایجاد هفته نامه صبح (1) همچنان به دفاع از رژیم جمهوری اسلامی و مخالفت با منتقدان و مبارزان علیه رژیم می پرداخت، اخیرا به نظریه پردازی علیه رژیم جمهوری اسلامی مشغول شده و سعی می کند در دل دوست به هر حیله رهی باز کند. البته مهدی نصیری تنها یکی از بریده های شاخص زیم می باشد. افراد دیگری نیز در صف قرار دارند؛ از فائزه رفسنجانی دختر اکبر رفسنجانی که خود را “آقازاده” می خواند گرفته تا فرزند آیت الله حائری – شیرازی یا یزدی اش را من نمی دانم – و یا حتا آخوندهای دیگری که به صدا درآمده اند.

یکی از گرفتاری های جوامع عقب مانده، استبداد زده و بیمار – البته در مواردی حتا در جوامع دموکراتیک – ارث و میراث هایی است که از پدران و یا مادران به فرزندها می رسد. منظور، ارث و میراث اقتصادی نیست. ارث و میراث معنوی است. اعم از سیاسی، هنری، ورزشی و یا حتا فکری. این است که ناگهان می بینیم فرزند هر بی سوادی که با تکیه بر قدرت رییس مثلا جمهور شده است، یا چون پدرش خواننده و هنرپیشه و قهرمان ورزشی بوده است، در سایه شهرت پدر، ناگهان به نوعی صاحب اتوریته می شود، در رسانه ها نام و نشانی به هم می زند و ناگهان در افکار عمومی صاحب نفوذ می شود. هر چند خودش از هیچ توانایی خاصی برخوردار نباشد. و حالا این حکایت زندگی ما، سرنوشت جامعه ما و روزگار ماست. یکی باباش شاه بوده، دیگری باباش مثلا رییس جمهور بوده، دیگری بابا جونش بنیانگزار یک حکومت جنایتکار بوده، دیگری باباجونش رهبر فعلی یک رژیم جنایتکار است و … حالا در آشفته بازاری که با آن مواجه هستیم، اینها تبدیل شده اند به آینده یک ملت و یک سرزمین!

بر همین مبنا و اساس است که برخی از مدعیان مخالفت با رژیم – از جمله بریدگان رژیم جمهوری اسلامی – به میدان آمده اند تا کدخدامنشانه، طرحی نو دراندازند! این دیرآمدگان خیلی هم در زودتر به مقصد رسیدن، عجله دارند. مهدی نصیری با آن سوابق مشعشعانه، و علیرغم مواضع ظاهرا تند علیه رژیم جمهوری اسلامی به کانادا – میعادگاه عاشقان نظام – تشریف آورده و در گفتگوی با بی بی سی فارسی، برای آینده ایران، طرح و پروژه ارائه می دهند. ماحصل این طرح و پروژه، پیوند شاه زاده – سمبل شاه پرستان با تاج زاده – چهره شاخص اصلاح طلبان – می باشد. و البته افراد ناموجه دیگری را نیز به لیست خود اضافه می کند؛ فائزه رفسنجانی!

آنچه که در بالا به آن اشاره شد، ارث و میراث پدری، یکی از بزرگ ترین ضعف های جوامع استبدادزده و عقب مانده می باشد. و هر آن کسی که، با تکیه ی بر این ارث و میراث، برای جامعه طرح و پروژه ارائه می دهد، هم خود عقب مانده است و هم تمایلی برای تغییرات بنیادی در جامعه ندارد. استفاده و بهره برداری از ارث و میراث سیاسی پدران و موقعیت آنها، هیچ مفهمومی به جز نخبه کشی، نادیده گرفتن چهره ها و مبارزینی که به قیمت جان و آزادی خود برای مردم خود مبارزه کرده اند، ندارد.

این طرح ها و پروژه ها، به جز دور زدن اپوزیسیون واقعی، مبارزین حاضر در میدان و در زندان، و نادیده گرفتن قدرت مردم و نمایندگان واقعی آنها، هیچ مفهوم دیگری ندارد. برای رسیدن به آزادی و فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی می بایست و باید از نیروهای محافظه کار، رانت خوار، پدر سالار و “آقا”زاده، “شاه” زاده و تاج زاده عبور کرد.

_____________

1) که گفته می شود که یکی از تریبون هایی بود که زمینه ساز پرونده سازی علیه روشنفکران، نویسندگان و منتقدان رژیم و زمینه ساز قتل های زنجیره ای سیاسی شد.