بازگشت ترولهای نتانیاهو
ژنرال 4 ستاره «دیوید پترائوس» از معدود نظامیان آمریکایی است که علاوه بر دست یافتن به بالاترین جایگاههای نظامی ارتش ایالات متحده، مناصب امنیتی این کشور را نیز تجربه کرده است. او پس از بازنشستگی از ارتش، به مدت 14 ماه رئیس سازمان سیا بود. روی حرف پترائوس چه در آمریکا و چه در میان متحدان عموما غربیاش، حساب باز میکنند.
پترائوس پس از حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران و سپس عملیات «وعده صادق» که قدرتهای نظامی غرب را همراه اسرائیل به چالش کشید، توصیه عجیبی به نتانیاهو کرد. او با یادآوری سیاست معمول رژیم صهیونیستی نسبت به ایران که عموما در جنگ نرم و عملیات هیبریدی (ترکیبی از جنگ رسانهای، دامن زدن به مسائل اقتصادی و در نهایت ضربه محدود نظامی است) به بیبی توصیه کرد چرا به جای پرداختن به جنگ سخت با ایران و احیانا شکست در آن، دوباره ترولهای خود را به کار نمیبندد و به ایجاد آشوب در ایران دامن نمیزند؟
به یاد داریم پیش از عملیات توفان الاقصی، «ترولهای نتانیاهو» بسیار فعال بودند. ترول به انگلیسی یعنی اوباش مجازی، لاتهای شبکههای اجتماعی که با لشکری از رباتها تقویت میشوند و اگر از منبع مشخصی تغذیه شوند، به هدف مشخصی نیز حمله میکنند!
در غائله موسوم به «زن، زندگی، آزادی» نقش ترولها و در کل فضای مجازی مثال زدنی بود. از مرگ مهسا امینی گرفته تا کشتهسازیهای دروغین و پیدرپی، آن هم از میان دختران کم سن و سال و عموما خوشسیما! بازار شایعهسازی در آن غائله بسیار داغ بود و به سرعت توسط ترولها و همچنین برخی رسانههای معاند منتشر میشد.
در ماجرای مرگ مهسا امینی که بهانه غائله «زن، زندگی، آزادی» شد، کتمان حقیقت و دامن زدن به شایعات دروغ، سرمنشأ وقایع تلخ نیمه دوم سال 1401 شد. همان زمان با انتشار سیتیاسکن مهسا امینی، مشخص بود هیچ ضربهای به سر او وارد نشده است اما افرادی چون «رضا بهروز» متخصص بیماریهای عروق مغزی در دانشگاه تگزاس سنآنتونیو که از جمله کارشناسان شبکه اینترنشنال هم بود، به دروغ متوسل شدند و به اعتراضات دامن زدند. کما اینکه خود بهروز بعدها در ایکس نوشت: «با خودم گفتم اگر این مورد را فاش کنم، به خیزش ملی ضربه بزرگی خواهد خورد»!
* آشوبی از دروغ!
این به اصطلاح خیزش ملی به زعم رضا بهروز، آشوبی بود که پایه و اساسش را یک دروغ ایجاد کرد و سپس دروغهای بزرگتر یکی پس از دیگری در فضای مجازی منتشر شدند و به قول آن ضربالمثل که «دروغ هرچه بزرگتر باور کردنش راحتتر»، چند ماه فضای کشور را درگیر خود کردند.
از خود مهسا امینی گرفته تا نیکا شاکرمی، آرمیتا عباسی و… یکی پس از دیگری پروژه کشتهسازی یا اتهاماتی چون تجاوز در بازداشتگاهها، بدون اینکه سندی برایشان ارائه شود در فضای مجازی مطرح شد و توسط رسانههایی چون بیبیسی، اینترنشنال و… دامن زده میشد.
اصولا در این شیوه از جنگ رسانهای، هر گاه فضا آشفته است، دروغها و اتهامات بدون هیچ سند یا حتی دلایل عقلانی مطرح میشوند و آنقدر ضریب میگیرند تا مخاطب حتی توان فکر کردن به صحت آنها را نداشته باشد. چنانکه اگر در آشوبهای سال 88 پروژه کشتهسازی ضد انقلاب و رسانههای معاند به چند نفر محدود میشد، در اغتشاشات سال 1401 تعداد این کشتهسازیها تا 40 نفر افزایش یافت!
طرح اتهامات بیپایه و اساس در غائله سال 1401 آنقدر برای رسانههایی مثل بیبیسی جذاب بود که هر حرف محیرالعقولی را به عنوان سند یا اعتراف نهادی امنیتی منتشر میکردند و مدتها روی آن مانور میدادند. این پروژه ماهها بعد از اتمام غائله «زن، زندگی، آزادی» نیز به بهانههای مختلف ادامه یافت. به عنوان نمونه در جریان مرگ تاسفبار آرمیتا گراوند که لحظات حضورش در ایستگاه مترو تا به کما رفتنش توسط دوربینهای مدار بسته ضبط شده بود، دوباره اتهامات و شایعاتی مطرح شد اما چون فضای جامعه آرامتر شده بود، این بار افکار عمومی سراغ اسناد، فیلمها و مدارک را گرفت و از این حیث دست رسانههای معاند خالی بود.
در یک رصد کلی، میبینیم پس از عملیات توفان الاقصی و مشغول شدن رژیم صهیونیستی به عملیات سخت در غزه و سپس امتحان کردن سرشاخ شدن با ایران که به ضرب شست «وعده صادق» ختم شد، تا مدتی آنطور که پیشتر شاهد بودیم، خبری از شیطنتهای رسانهای در قالب پروژههای شایعهسازی و ایراد اتهامات بیپایه و اساس نبود اما اخیرا که بیبیسی جهانی با انتشار یک سند بیپایه و اساس دوباره به ماجرای «نیکا شاکرمی» دامن میزند، به نظر میرسد نتانیاهو به جای گوش دادن به اراجیف چهرههای تندرویی چون «بنگویر» به نصایح افراد پختهتری چون «ژنرال پترائوس» گوش سپرده و دوباره به راهکارهای قبلی خود بازگشته است.
سند اخیر بیبیسی درباره نحوه مرگ نیکا شاکرمی و انداختن جسد او در اتوبان یادگار امام آنقدر مضحک است که با نگاهی اجمالی نیز میتوان چندین ایراد اساسی به محتوای آن گرفت؛ به عنوان نمونه در این سند نیروی انتظامی «ناجا» ذکر شده در حالی در آن زمان «فراجا» نام داشت. یا تمام اسناد و نامهها باید تاریخ داشته باشند اما این سند موهوم حتی از ابتداییترین اصول نگارش نامههای رسمی نیز محروم است!
صرفنظر از جعلی بودن سند بیبیسی که پیشتر رسانههای داخلی و صاحبنظران دلایل متعددی در این باره ارائه دادهاند، توجه به این نکته ضروری است که در ماجرای فوق، اولا شاهد فعال شدن دوباره ترولهای نتانیاهو و متوسل شدن رسانههای معاندی چون بیبیسی به حربههای کثیف رسانهای هستیم و ثانیا باید توجه داشته باشیم هرچند این بار فضای عمومی کشورمان واکنش مثبتی به دروغهای بیبیسی نشان نداد اما باید حواسمان جمع باشد که ناامیدی اسرائیل و حامیانش از جنگ سخت با ایران، به معنی تسلیم شدن نیست. آنها هنوز ژنرالهایی چون پترائوس را دارند که به راحتی میتوانند یونیفرم نظامی خود را کنار بگذارند و به صندلی ریاست سازمانی چون سیا تکیه بزنند!