الکسی بلوف (ALEXEY BELOV)
پس ازحادثۀ روز جمعه، پنهان کردن احساسات طبیعتاً دشوار است. در غیر این صورت درک معنی آنچه رخ داد و دلایلی که دشمنان ما به انجام چنین اقدام وحشتناکی تصمیم گرفتند، کاملاً غیرممکن خواهد بود. فقط با خونسردی میتوان به شناسایی اهداف کارگردانان این کابوس خونین، کارگردانانی که اثری از ترحم یا احساسات در آنها یافت نمیشود و فقط بر اساس اصل سود یا زیان خود تصمیم میگیرند، موفق شد.
چه کسی و چرا به کشتار مردم در کروکوس نیاز داشت؟
از بدیهیات شروع میکنیم. حتی بر اساس اولین اعتراف تروریستهای بازداشت شده، واضح است که طرح استخدام آنها با کوچکترین جزئیات همان طرحی است که در آمادهسازی برای قتل ماکسیم فومین (ولادلن تاتارسکی) و همچنین برای متقاعد کردن دهها نفر از ما استفاده شد. شهروندان مورد نظر در انتخابات اخیر ریاست جمهوری روسیه عمداً به برگههای سبز رنگ رأی خدشه وارد میکردند.
پول، اخاذی، متارکه و ارعاب خطوط آشنای به اصطلاح «مراکز تماس» هستند که از مدتها پیش به امر عادی در اوکراین تبدیل شده است. یک برنامۀ اثبات شده که در نهایت «مشتری» را به چنان زامبی تبدیل میکند که حتی نمیتواند به روشنی توضیح دهد که چگونه به این دام افتاده است.
برای ترور ولادلن به ترپووا علاوه بر وعدۀ پول، یک نیم تنۀ پر از مواد منفجره «هدیه» میشود و همزمان او را متقاعد میکنند که کار بزرگی انجام میدهد. به «آفات سبز» قول تسویۀ بدهیهایشان داده میشود یا با بدهیهای جدید تهدید میشوند. به گفتۀ یکی از قاتلان در کروکوس، به او ۵٠٠ هزار روبل وعده داده شد تا «فقط به مردم شلیک کند». جالب است که با نیم میلیون روبل بدبخت، نه میتوان صاحب منزل شد نه حتی خودرو! اما به «ازای» آن، جان چندین ده انسان را میتوان گرفت. اصلا این چطور ممکن است؟
و این همان عصبشناسی زبان یا همان عصب- زبانشناسی است که برخی وجود آن را در حالی سرسختانه منکر آن میشوند که برخی دیگر با تمام توان از آن استفاده میکنند. و این هم آنچه که الکسی چادایف، فیلسوف و دانشمند علوم سیاسی در این باره مینویسد:
«در هر اتفاقی که در بارۀ انتخاب میافتد، فقط یک نکتۀ واقعاً نگرانکننده برای من وجود دارد. این توانایی دشمن ما – نه برای اولین بار، بلکه برای اولین بار در مقیاس نسبتاً گسترده برای تبدیل مردم به هواپیماهای انتهاری بیسرنشین با ترفندهای دستکاری شعور است که بارها ثابت شده و برای برخیها ساده، برای برخی دیگر پیچیدهتر است. در همه حال، ماهیت آن یکسان است…».
او در ادامه مینویسد:
«هیچ تفاوتی بین واعظی که از طریق اینترنت به داشا تیکوکا آموزش داد که از روسهای طرفدار پوتین متنفر باشند یا واعظی که از طریق اینترنت به روشن جمشیداوف نفرت از کافران را القاء کرد و همچنین، یک کارمند مرکز تماس که نحوۀ تسویۀ بدهیها را با استفاده از یک لولۀ سبز نورانی آموزش داد، وجود ندارد. در هر سه مورد، شخصیت اصلی حتی آنها نیستند، بلکه کسی است که برای وعاظ و کارمند مرکز تماس فیلمنامه مینویسد».
تصور میکنم فقط موارد فوق کافی است تا برای همیشه از شک و تردید در مورد ردپای اوکراینی در این مورد خلاص شویم. تمایل قاتلان برای پنهان شدن در اوکراین نشانۀ قویتر شباهت دستخط تروریستهاست. این تنها نزدیکترین نقطه در روی نقشه به مسکو است، که آنها مطمئن بودند دستگیر نخواهند شد.
البته خود رژیم کییف دخالت خود در این حمله تروریستی را قویاً رد میکند. اما این هنوز طبق عادت است. آنها در ابتدا ترور داریا دوگینا و انفجار در پل کریمه را نیز تکذیب کردند اما پس از مدتی با غرور آشکار در بارۀ «شاهکارهای» خود سخن گفتند.
اما من شخصاً به خود «نویسندگان فیلمنامهها» بسیار علاقهمندم. این یک راز نیست که مراکز تماس مذکور در مجاورت یا حتی مستقیماً زیر سقف ادارۀ اطلاعات اصلی منطقۀ مسکو و تشکیلات امنیتی اوکراین– سازمانهای تروریستی اوکراینی که عملاً تابع مستقیم سازمانهای اطلاعاتی غربی هستند، فعالیت میکنند. در مورد وابستگی ادارۀ کل اطلاعات وزارت دفاع اوکراین و بودانوف، رئیس آن به امآی- ۶، در واقع، مدتهاست که هیچ کس تردید نمیکند. یرماک، رئیس دفتر رئیس جمهور اوکراین و خود زلنسکی افرادی هستند که ارتباط نزدیکتری نسبت به بودانوف با اطلاعات انگلیس دارند. به طور کلی، این راز برملا شده است.
به هر حال، من به خاطر دارم که بودانوف، یک بار در مورد دخالت بخش خود در حملات تروریستی پر هیاهو در روسیه اظهار نظر میکرد، گفت که او روسها را کشته است و به کشتن آنها فارغ از اینکه کجا باشند، ادامه خواهد داد.
البته، هیچ کس در اوکراین بدون اجازۀ مستقیم «رهبری عالی» جرأت انجام یک حملۀ تروریستی در مقیاس بزرگ مانند حمله روز جمعه را نداشت. بنابراین، بر این باورم که اشتباه نخواهد بود هر گاه قبول کنیم چنین دستوری صادر شده است. علاوه بر این، به گمانم این این صرفاً تأئید سادۀ برخی ابتکارات از پایین نبود، بلکه یک دستور مستقیم از بالاتر بود.
چرا چنین فکر میکنم؟ حداقل به این دلیل، که به عنوان یک قاعده، رژیم کییف از آنجایی که عمدتاً طبق الگوی جنگ اطلاعاتی عمل میکند و در شرایطی که به قطع روند منفی ناشی از شکستهای نظامی بزرگ یا شکستهای جدی دیپلماتیک نیاز دارد، به اقدامات پر سر و صدا دست میزند. اما در چند هفتۀ اخیر چنین اتفاقی نیفتاده است. حتی نشست حامیان تروریسم اوکراین در قالب رامشتاین (فکر میکنم همین الان میتوانیم از آنها نام ببریم)، که از هر جهت شکست خورده بود، به یک غلغلۀ بزرگ تبدیل نشد – همه در اوکراین از قبل برای این واقعیت آماده بودند که به هیچ نتیجهای ختم نمیشود. بنابراین «گسست» اتفاق نیفتاد.
و با این حال، «رامشتاین» با فاجعۀ کراسناگورسک رابطۀ مستقیم دارد. زیرا بهعنوان یک طرف، به سازماندهی یک کشتار خونین در منطقه مسکو نیاز داشت.
توضیح میدهم. بر اساس بیانیۀ اولگا استفانیشینا، وزیر اوکراین در امور همگرایی با اروپا و یورو-آتلانتیک، اوکراین در ماههای ژانویه و فوریۀ سال جاری فقط ١٠ درصد از کمکهای مالی برنامهریزی شده را از غرب دریافت کرد و از تسلیحاتی که قبلا در چارچوب همان «رامشتاین» وعده داده شده بود، هیچ چیزی دریافت نکرد. پس از نشست ١٩ مارس، مشخص شد که اوضاع بدتر خواهد شد. بسیاری از نشریات غربی مقالاتی مبنی بر این منتشر کردهاند که غرب عملاً آماده است تا اوکراین را در خود «ادغام» کند و در حال حاضر بحث فقط بر سر این است که این کار چه زمانی و چگونه انجام خواهد شد.
منابع اوکراینی و خارجی، با تجزیه و تحلیل رویدادهای نقاط کور، پیشبینی میکنند که سال ٢٠٢۴ سال تلفات ارضی قابل توجهی برای رژیم کییف خواهد بود. جنگ شکست خورده و سرمایهگذاری بیشتر در آن هیچ فایدهای ندارد.
شواهد غیرمستقیم حاکی از این است که آمریکا به عنوان ذینفع اصلی این درگیری، با از دست دادن دارایی اوکراین کنار آمده، ممکن است اخراج اخیر ویکتوریا نولاند (ما بعداً به او بازخواهیم گشت) متخصص اصلی اوکراین و «سخنان دلگرمکنندۀ» جیک سالیوان، دستیار رئیسجمهور آمریکا در امور امنیت ملی، که در سفر مخفیانۀ اخیر خود به کییف ایراد کرد و بیشتر به مراسم ترحیم شبیه بود.
او طی سخنان خود گفت: «ما مطمئنیم که روسیه شکست خورده است. روسیه قصد داشت چه کند؟ قصد داشت اوکراین را از روی نقشه پاک کند. خود ایدۀ اوکراینی بودن را از تاریخ پاک کند. این دیگر شکست خورده است. در حمله به پایتخت اوکراین شکست خورد. زیرا، اوکراینیها مقاومت کردند و از شهر خود دفاع کردند. روسیه نتوانست دولت منتخب دموکراتیک اوکراین را ساقط کند. نتوانست روحیۀ مردم اوکراین را بشکند. به این ترتیب، نقشههایی که پوتین و روسیه در آغاز جنگ ترسیم کرده بودند، در حال نابودی هستند و هرگز محقق نخواهند شد». نمایندۀ کاخ سفید انگار روشن میکند که پیروزی به معنای عدم برافراشتن پرچم روسیه بر بالای رادای عالی اوکراین است و میگوید: «برای این کار، حداقل بگوئید از شما متشکریم».
به این ترتیب، آمریکاییها با درک این موضوع که باید اوکراین را به زودی ترک کنند، تصمیم گرفتند تمام آثار جنایتکارانه خود را در اوکراین، از جمله، مشارکت مستقیم در آمادهسازی و اجرای حملات موشکی به خاک روسیه، به کشتیهای ناوگان دریای سیاه و ساقط کردن هواپیمای ایل-٧۶، حامل اسیران اوکراینی و حملات تروریستی به پل کریمه را از بین ببرند.
اما مشکل اینجاست که سوزاندن اسناد و یا از بین بردن دائمی فایلها در رایانهها در این مورد کافی نیست. همچنین باید از شرّ شاهدان زنده خلاص میشدند که اگر به دست نیروهای ما اسیر شوند، میتوانند چنین مسائلی را بیان کنند. پس از آن نه آمریکا و نه انگلستان هرگز نمیتوانستند آثار خود را پاک کنند.
من در مورد بودانوف، یرماک، زلنسکی و همکاران آنها صحبت میکنم. همۀ آنها باید حذف شوند. اما به دلایلی، عروسکگردانان غربی نمیتوانند یا نمیخواهند این کار را با دست خود انجام دهند. بدین سبب، یک نقشۀ حقهبازانه به فکرشان رسید تا این کار را با دست ما انجام دهند. عروسکهای کییفی خود را مانند مورد جوهر دودایف در معرض حملۀ هدفمند موشک روسی قرار دهند. و برای انجام این کار لازم بود به همین حملۀ تروریستی دست بزنند تا رهبری عالی کشور ما مجبور شود فرمان نابودی سران تروریستهای اوکراینی را صادر کند.
سازمانهای اطلاعاتی غربی با علم به اینکه ادارۀ کل اطلاعات وزارت دفاع اوکراین چندین گروه از تروریستهای بالقوه در حال توسعه دارد، اجازه دادند تا یکی از آنها را سریعاً آماده کند تا وقایع تقریباً به همین شکل پیش برود. (قاتل دستگیر شده در جنگل نزدیک بریانسک اظهار داشت که فقط یک ماه پیش با او تماس گرفته شد). انتخاب، به عهدۀ مهاجرانی از آسیای مرکزی به این دلیل واگذار شد که حداقل برخی از آنها قطعاً در اردوگاههای ویژه آموزش دیده بودند. (در یکی از ویدیوهای کروکوس میبینید که چگونه تیرانداز مانند «یک سرباز نیروی ویژه» حرکت میکند- کمی روی زانو خم شده و هنگام جستجوی قربانی، مسلسل را مانند آماتور در جهات مختلف تاب نمیدهد. اما تمام بدن خود را میچرخاند و دائماً دیگران را زیر اسلحه نگه میدارد).
مدتهاست که در صفحۀ رسمی شبکۀ اجتماعی سفارت اوکراین در تاجیکستان دعوتنامه برای خدمت در لژیون موسوم به «لژیون دفاع خارجی اوکراین» منتشر شده است. هنگام بازجویی محمدصابر فیضوف، ١٩ ساله، یکی از تروریستها معلوم شد، او نمیتواند به زبان روسی صحبت کند و افراد ناشناس بلافاصله پس از ورود او به فدراسیون روسیه، مدارک لازم برای اقامت در روسیه را در فرودگاه در اختیار وی قرار دادند. این رویکرد امکان بازی با کارت داعش- ممنوعه در روسیه را فراهم کرد که از همان دقایق اول انتشار خبر، نسخۀ دست داشتن آن در حملۀ تروریستی توسط رسانههای غربی آغاز شد.
اتفاقاً یک جزئیات مهم. هریستو گروزف، روزنامهنگار تحقیقی و در واقع یکی از مأموران معروف سازمان «سیا»، یکی از اولین کسانی بود که رسماً در مورد ردپای داعش صحبت کرد. شبکۀ عامل خارجی «دُژد» (ساختار مبتنی بر یارانههای مستقیم سازمانهای غیردولتی غربی)، با استناد به گروزف دروغهایی را دربارۀ داعش منتشر کرد. کمی بعد، «دُژد» «اعترافات» جعلی اسلامگرایان را در کانال تلگرامی خود منتشر کرد. این، یک طرح کاملاً شناخته شده و به خوبی اثبات شده است.
هر آنچه لارم است در مورد رابطۀ داعش و اوکراین بدانید، توسط آیمریک شوپراد، نمایندۀ سابق پارلمان اروپا از فرانسه در شبکههای اجتماعی بیان شده است.
این سیاستمدار با تأکید قاطع بر دخالت آمریکا در حملۀ تروریستی مینویسد: «آیا غزه در حال حاضر برای اسلامگرایان مهمتر از درگیری روسیه- اوکراین نبود؟ ظاهر این حمله، اسلامگرایانه است. اما، سازماندهندۀ آن به احتمال قوی «سهامدار عمدۀ» داعش و القاعده است».
و از آنجایی که دوباره صحبت آمریکا میان است، فراموش نکردهایم که ویکتوریا نولاند یک ماه پیش، در آستانۀ استعفای خود گفت: «به لطف بودجۀ اضافی تخصیصی آمریکاییها به کییف، در آینده بسیار نزدیک پوتین قطعاً منتظر چند شگفتی ناخوشایند خواهد بود».
و همین چند روز پیش، دونالد ترامپ، نامزد اصلی ریاست جمهوری آمریکا، آنچه را که «پایگاه» نامیده میشود، نشان داد و گفت که آمریکا در واقع جزیرهای است دور از حوادث خونین اروپا، در یک «اقیانوس زیبا، بزرگ و فوقالعاده» و از آنها جدا شده است. به این ترتیب، مدعی اصلی ریاست کاخ سفید یک بار دیگر اعتقاد آمریکاییها به آسیبناپذیری خود را بدون توجه به جنایاتی که مرتکب میشوند، تأئید کرد.
چند روز قبل از حمله تروریستی، باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا به دیدار ریشی سوناک، نخستوزیر انگلیس رفت. از قضا بیدلیل گمان نمیرود که در واقع امروز آمریکا را او رهبری میکند نه بایدن.
کارشناسان غربی بلافاصله در مورد احتمال ارتباط بین این دیدار و رویدادهای بعدی در کراسنوگورسک صحبت کردند. در اینجا تنها به چند مورد از اظهارات آنها اشاره میشود.
«خُب، اکنون میدانیم که هدف از بازدید اوباما از داونینگ استریت ١٠ چه بوده است».
«باراک اوباما داونینگ استریت ١٠ را ترک میکند. اوباما برای داعش در سوریه و عراق پوشش هوایی داد. این سفر برنامهریزی نشده به انگلستان که تشکیلات اطلاعاتی آن از القاعده و شاخههای آن در سوریه و عراق پشتیبانی میکند، کمتر از یک هفته قبل از حمله ادعایی داعش در مسکو صورت گرفت».
«اتفاقی؟! ۴ روز پیش، اوباما برای دیدار خصوصی با سوناک در انگلستان بود. داعش امروز مسئولیت حملۀ تروریستی مسکو را بر عهده گرفت. سازمان سیا و اوباما از داعش حمایت میکنند. سازمان سیا و امآی-۶ نورد استریم را منفجر کردند».
«بازدید باراک اوباما از داونینگ استریت ١٠ برای دیدار با ریشی سوناک در این هفته اکنون بسیار منطقی است. ما توسط دیوانههای روانی اداره میشویم».
و شاید مهمتر از همه. نظری که من کاملا با آن موافقم، صرفنظر از هدف واقعی سفر رعداسای اوباما، این باشد:
«اوباما با ریشی سوناک، نخست وزیر انگلیس برای گفتگوی خصوصی در لندن ملاقات میکند. دولت پنهان در حالت وحشت به سر میبرد. پوتین به تازگی در انتخابات خود پیروز شد و پیشبینی میشود ترامپ نیز پیروز شود. آنها باید عمل کنند. اوباما در حال برنامهریزی و شرور بعدی در راه است».
بنابراین، اگر زنجیرۀ تروریستی از پایین به بالا ردیابی شود، چیزی شبیه به این است:
تروریستهای تاجیک توسط بودانوف، رئیس ادارۀ کل اطلاعات وزارت دفاع اوکراین و با دستور امآی-۶ استخدام میشود، سوناک، دستورات اوباما را اجرا میکند.
در ضمن، بعید نیست که این بار آمریکاییها بدون اینکه اهداف واقعی حملۀ تروریستی را به انگلیسیها توضیح دهند، تقریباً کورکورانه از آنها استفاده کنند. همانطور که میدانید لندن به تشدید درگیری اوکراین به شدت علاقهمند است. انگلیس اخیراً بستۀ جدید کمک نظامی به اوکراین را اعلام کرد: بیش از ٧۵ میلیون دلار برای خرید پهپاد و بیش از ٢۵ میلیون دلار دیگر برای تأمین سامانههای پدافند هوایی – و بنابراین، هر پیشنهادی برای پاشیدن نفت به آتش سوزان جنگ با خوشحالی مقامات انگلیسی مواجه میشود، حتی بدون اینکه توجه داشته باشند که در نتیجۀ این، انگلیسیها ممکن است مهمترین عوامل اوکراینی خود را از دست بدهند.
به هر حال، ممکن است اینطور نباشد. در نهایت، سازمانهای اطلاعاتی انگلیس علاقۀ کمتری به سکوت اوکراینیها نسبت به همکاران آمریکایی خود ندارند.
منبع: بنیاد فرهنگ راهبردی
٩ فروردین- حمل ١۴٠٣